ارشانارشان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره
آرتانآرتان، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

ارشان و آرتان خان جان هدیه های آسمونی

سفر به تبریز و اردبیل

1394/4/31 20:30
نویسنده : مامان ارشان
501 بازدید
اشتراک گذاری

اواخر خرداد ماه بابایی برای انجام کارهای پایان نامه اش باید به تبریز می رفت اما طبق معمول از ما هم خواست تا در این سفر همراهیش کنیم. عزیز جون را هم همراه خودمون بردیم. البته اولش کمی تردید داشت آخه ماه رمضان تازه شروع شده بود.  اما بالاخره با ما آمد. 

ساعت حدود 11 به تبریز رسیدم. بعد از انجام کارهای بابایی در دانشگاه که تا ساعت یک بعد از ظهر طول کشید ، به مهمانسرای محل کار بابایی رفتیم و کمی استراحت کردیم. 

خیلی از مهمانسرا خوشت آمده بود و می گفتی مامان چه خونه خوبیه

از رنگ بنفش ملایمش خوشت آمده بود

عصر هنگام هم به پارک ائل گولی رفتیم

بعد از اونهمه گردش و تفریح، یک حمام حسابی هم میچسبه

به پیشنهاد بابایی قرار شد سفر یکروزه ما تبدیل به سفر چند روزه بشه.  چون بابایی گفت حالا که تا اینجا آمدیم، سفری هم به اردبیل داشته باشیم و از هوای خوب اونجا هم استفاده کنیم.  پس به سمت اردبیل و خونه دوستان خانوادگیمون حرکت کردیم.

باغچه حیاط با صفای خونه آقای فرشادی

وای چه گیلاس های شیرین و خوشمزه ای

حیاط خونه آقای فرشادی

پختن آش دوغ روی آتیش برای پیش غذای افطاری دور همی

سفر سه روزه خوبی بود.  همه اصرار می کردند که بیشتر بمونید.  خودمون هم دلمون نمیامد از اونجا بریم اما مجبور بودیم بخاطر کارهای بابایی به تهران برگردیم. 

مسیر برگشت به تهران- استراحتگاه هیدج نزدیک خرمدره

اینم پایان کار.  بعد از خوردن نهار در هیدج، به محض حرکت، پمپ بنزین ماشین سوخت و مجبور شدیم با ماشین امداد خودرو، ماشین مون را یدک و به تعمیرگاهی در تاکستان برسانیم

خان جان مشغول تماشای ماشین امداد خودرو که ما را یدک می کرد

خدا را شکر که معطلی مون بیشتر از یکساعت طول نکشید و بعد از تعمیر ماشین به سمت تهران حرکت کردیم.
فعلاً

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)