ارشان و پانیذ در عروسی
مرداد ماه، ماه بسیار خوبی بود. یک هفته بعد از بازگشتمون از مسافرت به شمال، عروسی آقا فرهاد پسر عموی مامانی بود. به همه خیلی خوش گذشت البته بماند که بعضی ها یکسره گریه کردند و حوصله شلوغی نداشتند (حتماً فهمیدید که منظورم کی بود) بله طبق معمول همین شازده که تو عکسا می بینید
اینم پانیذ گل (دختر دایی ارشان) که بر عکس ارشان عاشق عروسی و شلوغی و مخصوصاً لباس عروسه
اینجا هم ارشان و آق سینا نامزد خاله سحر. هر کی اینا را می بینه می پرسه عمو و برادر زاده هستند؟!! آخه خیلی شبیه هم هستند
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی