خان جان و خواندن نماز
پسر عزیزم هفته پیش عمو سیف خونه ما بود (تعطیلات بین ترم بود و استاد برای دیدن ما و انجام کارهاش به تهران آمده بود) تو هم خیلی خوشحال بودی و همش دوست داشتی کنارش باشی آخه از وقتی دنیا آمدی او را بیشتر از عموهای دیگه ات دیدی و دوستش داری .
وقتی عمویی شروع به خوندن نماز کرد، کنارش یک مهر گذاشتی و نگاه عمو می کردی و هر کاری که او می کرد، تو هم تکرار می کردی و دستهای قشنگت را به نشانه دعا کردن روی پاهات می گذاشتی. البته قبلاً کنار من، بابایی و عزیز جون هم تمرین نماز کرده بودی ولی کسی ازت عکس نگرفته بود اما اینبار من زود دوربین را آوردم و کلی ازت فیلم گرفتم پسر کوچولوی نماز خون من.
التماس دعا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی