ماجرای عکس گرفتن در آتلیه
عزیز دلم
امروز کمی از دستت دلخور شدم و عصبی هستم. آخه بعد از مدتها که بابایی درگیر کار بود بالاخره یک وقت آزاد گیر آوردیم و از آتلیه سها واقع در شهرک غرب وقت گرفتم تا از تو عکس آتلیه ای بگیریم.
ساعت 3 در آتلیه حاضر شدیم. آقای عکاس از بین دکورهایی که انتخاب کردم شروع به آماده کردن دکور بالن کرد. یک بالن کوچولوی قشنگ که قرار بود توی اون بایستی و عکس بگیری اما تو حتی حاضر نشدی یک لحظه تو بالن بایستی فقط دوست داشتی دور اون بدوی. آقای عکاس دکور دیگری برات آماده کرد اما بازهم فایده ای نداشت. از آقای عکاس غریبی می کردی و آخر سر شروع به گریه کردی و ما دیدیم فایده ای نداره و به خونه برگشتیم.
اینم عکس در حال گریه ات در آتلیه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی