ارشانارشان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره
آرتانآرتان، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

ارشان و آرتان خان جان هدیه های آسمونی

پایان تابستان و شروع پاییز

1392/7/12 19:02
نویسنده : مامان ارشان
1,708 بازدید
اشتراک گذاری

تابستان و مخصوصا شهریور ماه به سرعت گذشت و مامان فریبا اونقدر مشغول بود که خیلی وقت بود وبم را آپ نکرده بود. اوایل شهریور که از مسافرت شمال برگشتیم، عمه حلیمه با شوهرش که از بوشهر عازم سفر به مشهد مقدس بودند، بین راه به ما هم سری زدند.  البته من فرصت نکردم خیلی با عمه حلیمه بازی کنم آخه شوهرش تو راه مریض شده بود و سنگ کلیه اذیتش می کرد و بهمین دلیل عمه هم خیلی حال خوبی نداشت.  انشاءالله که همیشه سالم باشند. 

23 شهریور هم که سالگرد ازدواج مامان و بابایی بود و من و بابایی برای مامان فریبا یک تبلت خریدیم.

بابا و مامانی سالگرد ازدواجتون مبارک

البته تبلت بیشتر از اینکه دست مامان فریبا باشه دست منه که باهاش مورچه بازی می کنم و خیلی هم توی انجام این بازی حرفه ای هستم.  یک بازی کامپیوتریه که باید مورچه هایی که وارد صفحه می شن را با انگشت بزنی اما زنبورها را نباید بزنیم.  اونقدر با دقت این بازی را انجام می دم که مامانی کلی میخنده و از دقت من لذت می برهتشویقتشویقتشویقتشویقتشویقتشویق

اواخر شهریور ماه هم عمو نوید برای درمان کمر دردش به تهران آمده بود.  چند روزی پیشمون بود و بعد از رفتن به دکتر و تشخیص اینکه مشکل جدی نداره و باید کمی احتیاط بکنه، به بوشهر برگشت. 

عمو سیف الله هم برای امریه (خدمت سربازی) به عنوان هیئت علمی دانشگاه پذیرفته شد.  خیلی براش خوشحالیم. انشاءالله که همیشه پیروز و سربلند باشه. 

در این ماه دایی ابراهیم (دایی مامان فریبا) هم به همراه خانمش به زیارت کربلا مشرف شدند و برای من هم یک اسباب بازی آورده بودند که خیلی ازش خوشم آمده بود.  یک باب اسفنجی حباب ساز.  کلی با حبابهاش بازی کردم و مشغول شدم

شنیدین که می گن طرف حسابی ترکونده؟!!  خوب منم حسابی ترکوندم البته کلی حباب!!!


خلاصه اینکه تابستان شلوغ و پرکاری بود و به همین دلیل مامان فریبا خیلی فرصت نکرد تا وبم را آپ کنه

فصل پاییز که شروع شده و بابایی باید برای تدریس به دانشگاه اهواز بره. دوری از او برامون خیلی خیلی سخته و ما روزهایی را که بابایی اهوازه پیش عزیز اینا می ریم. بقیه مخصوصاً مادربزرگ مامانی خیلی از این قضیه خوشحال می شن چون بیشتر مامان فریبا را می بینن.

خدا همه فامیل و دوستان را حفظ کنه و بابایی را هم برای ما سلامت بداره. تا  آپ بعدی بایبای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

عمو سیف
19 آبان 92 9:36
ارشان عزیز عمو جان دومین بهار زندگیت را تبریک می گویم دوستت دارم بوس تولد تولدتولدت مبارک