ارشانارشان، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره
آرتانآرتان، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره

ارشان و آرتان خان جان هدیه های آسمونی

خان جان و قضیه کتکها

پسرکم وقتی مامان را اذیت می کردی یا کار بدی انجام می دادی من میگفتم: ارشان اگه  کار بد بکنی     کتک ها!!!. تو هم این جمله را حفظ کرده بودی و تا بقیه می گفتند ارشان کتک ها، تو هم بینی تو جمع می کردی و ژست می گرفتی و با اشاره دست می گفتی: کتک ها!!!! چون این کارت باعث خنده بقیه می شد، تو هم همش تکرار می کردی. ارشان اگه اذیت بکنی .......................کتک ها!!!!!!! اگه وبلاگم را کامل نبینید............................. کتک ها!!!! ...
11 شهريور 1393

عزیز دلم در حال خرید

وقتی می ریم فروشگاه، یکسره این طرف و اون طرف میری و سبدمون را از وسایل پر می کنی. بعضی وقتها هم خرید های دیگران را از سبدهایشان بر می داری و توی سبد خودمون می گذاری. اینم یه نوعشه دیگه!!!!!!! ...
11 شهريور 1393

ارشان به همراه عمو عباس در جمشیدیه

عمو عباس که دانشجوی اقتصاد در دانشگاه بوشهره، ماه رمضان امسال از گرمای بوشهر فرار کرده و برای دیدن ما به تهران آمده و یک ماهی مهمان ما بود اینجا هم با عمو رفته بودیم بوستان جوانمردان در ماه مبارک رمضان جشنواره ای در برج میلاد برگزار می شد. یک شب به اتفاق خاله فریده و عمو مصطفی و عزیز جون سری به اونجا زدیم و از نمایشگاه دیدن کردیم ...
10 شهريور 1393

ارشان خان جان در خانه

پسرم تابستان خیلی سرمون شلوغ بود. با مهمانی ها و مسافرت ها و زمانی هم که خونه ایم یا مشغول کار خونه هستم یا زمانیکه من بیکارم تو با لپ تاپ مشغولی و اجازه نمیدی که وبت را به روز کنم. الان که خوابی از فرصت استفاده کردم تا چند تا عکست را توی وبت بگذارم: مشغول کشیدن دایره دایره می کشیدی و می گفتی مامان ببین دایره مشغول تماشای لپ تاپ به همراه میمونی که خاله فریده برات خریده ...
10 شهريور 1393

تولد خاله جون خردادی مبارک

تولد خاله فریده جووووووون مبارک ارشان عاشق خاله فریده است و وقتی بهش می گم میخواهیم به خونه عزیز جون بریم، بلافاصله می گه: آخ جون خونه عزیز جون، خاله فریده داره، عمو مصطفی داره، آق سینا داره، پانیذ داره!!!!! انشاءالله خاله جون 120 ساله بشه و همیشه تندرست و سلامت در کنار همسر  گلش عمو مصطفی زندگی کنه. الهی آمین   ...
16 تير 1393

مهمانی خونه پدر آق سینا

بازهم سلام همانطور که در جریان هستید خاله سحر جون با عمو سینا (که ارشان آق سینا صداش می کنه) نامزد کردند و همه منتظر عقد آنها هستیم که انشاءالله قراره در مرداد ماه انجام بشه اما خانواده ها مثل اینکه خیلی خیلی خوشحالند و بلافاصله شروع کردند به دعوت کردن همدیگه یا همون مراسم پاگشا. اول عزیز جون تدارک شام دید و همه را دعوت کرد تا دور هم باشیم.  بعد از اون نوبت به خانم فخری یعنی مامان آق سینا رسید که همه را برای شام دعوت کردند. خدا را شکر که دو خانواده خیلی با هم انس گرفته اند و جمع صمیمی دارند. الحق که هر دو تا مامان سنگ تمام گذاشته بودند. اینم از عکسهای ارشان در روز مهمانی این شازده هم ...
15 تير 1393

سفر به استان چهارمحال و بختیاری و شهر کرد

سلام به دوستان خوب وبلاگیمون. روز 13 خرداد برای مسافرت به سمت شهر کرد حرکت کردیم.  وقتی آدم اسم شهر کرد را می شنود فکر می کند منطقه ای باشد در کردستان و آن حوالی. مامان فریبا هم این طور فکر می کرد ولی بابایی توضیح داد که شهر کرد در استان چهار محال و بختیاری قرار دارد و بعد از اصفهان می باشد.  مامان هم بلافاصله بار سفر بست و مهیای سفر شدیم. در مسیر سفر به شهر کرد در میان باغ های انگور- خان جان مشغول بازی با قاصدک ها ساعت 3 بعد از ظهر بود که به شهر کرد رسیدم. پس از خوردن نهار و خوابی کوتاه، به همراه دوست بابایی (بنام عمو مصطفی) که ساکن شهر کرد هستند و در این مسافرت 3 روزه نقش لیدر تور ما و صد البته ...
21 خرداد 1393

طوفان سهمگین در تهران

یک شب قبل از طوفان در پارک جوانمردان تهران هوا بسیار ابری و پر از رعد و برق بود روز 12 خرداد 93 درست یکروز قبل از مسافرتمون به شهر کرد، حدودای ساعت 5 بعد از ظهر بود. ارشان با اسباب بازیهاش بازی می کرد و منهم مشغول انجام کارهای خانه بودم که ناگهان برخورد باد سختی با پنجره آشپزخانه نظرم را جلب کرد. وقتی نگاه پنجره کردم خیلی ترسیدم آخه هوای بیرون قرمز رنگ شده بود.  به سمت آشپزخانه رفتم و وقتی پنجره را باز کردم با صحنه ترسناک و عجیبی روبرو شدم.  خاک و طوفان سرخ رنگ همه جا را فرا گرفته بود.  تا بحال چنین چیزی ندیده بودم.  مثل توی فیلم ها بود.  فکر کردم قیامت شده و الانه که زلزله همه جا را ویران کنه. ...
21 خرداد 1393