ارشانارشان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره
آرتانآرتان، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

ارشان و آرتان خان جان هدیه های آسمونی

مسافرت به شمال با خاله اینا

1394/5/24 22:05
نویسنده : مامان ارشان
1,035 بازدید
اشتراک گذاری

اواخر ماه رمضان عزیز جون مسافرتی به اردبیل داشت.  وقتی عزیز جون نیست انگار همه سر در گم می شیم.  دیگه اواخر هفته کجا باید دور هم جمع بشیم؟ منم برای اینکه تنها نباشیم به خاله فریده و شوهرش گفتم بیان خونه ما.  خاله اینا هم قبول کردن و آمدن.  فکر کردیم که کجا بریم تفریح که یکهویی دریا ما را طلبید.  تصمیم گرفتیم یک سفر دو روزه به شمال داشته باشیم.  19 تیر ماه صبح زود به طرف چالوس حرکت کردیم.  صبحانه را توی جاده چالوس خوردیم و نهار را در جنگل سیسنگان.  اما بابایی که اصلا از گرما و شرجی خوشش نمیاد پیشنهاد کرد که به طرف جواهر ده حرکت کنیم.  با اینکه قبلا هم چندین بار به جواهر ده رفته بودیم اما چون جای زیبا و پر رونق و خنکی هست، همگی موافقت کردیم. 

آبشار بین راه جواهر ده

خان جان مشغول پختن کباب شاندیز به همراه بابایی

شب را جواهر ده ماندیم و با صدای آب چشمه که از زیر ویلا می گذشت خوابیدیم. چه خواب لذت بخشی بود

صبحانه نیمرو با تخم مرغ و نون محلی

آبشار جواهر ده

کنار آبشار، یک دکه عکاسی با لباس محلی هست که از ارشان چند تا عکس گرفتیم

قربونت برم که با این لباسها چقدر ناز شدی

برای اینکه اجازه بدی تا خانم عکاس ازت عکس بگیره، بهت قول دادم که اگر بایستی تا عکس بگیریم بجاش برات فرفره میخرم. تو هم به خاطر فرفره اجازه دادی

مشغول تیر اندازی به عمو مصطفی

البته عکس های بالا را با دوربین خودمون گرفتیم و فایل عکس های شاسی ت را ندارم که بگذارم.

بعد از آماده شدن عکس های شاسی ت بطرف رامسر حرکت کردیم تا به بام رامسر بریم. سوار تله کابین شدیم و بالا رفتیم.  منظره دریا از بالای تله کابین خیلی زیبا بود

تو هم اولین بار بود که سوار تله کابین می شدی

خان جان همه جا دنبال عمو مصطفی و خاله جونی

بام رامسر مه آلود و شیطنت های ارشان با خاله

با اینکه مسافرت فقط دو روز بود اما خیلی خیلی بهمون خوش گذشت. مخصوصا به  ارشان که خاله عزیزش همراهش بود. 

فعلا بای بای

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)