ارشان و پاتریک
یک روز که مشغول بازی بودی و منم مشغول کار توی خونه بودم، صدا کردی که مامان مامان پاتریک. گفتم چی میگی مامان؟ گفتی منم از این دارم. گفتم چی؟ با دست اشاره به کارتون باب اسفنجی کردی. بازم متوجه نشدم. آخر سر رفتی عروسک پاتریک را که داشتی آوردی و کنار کارتونش گذاشتی و گفتی ببین.
کلی خندیدم و تازه متوجه شدم منظورت این بود که عروسک پاتریک را داری.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی