ارشانارشان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره
آرتانآرتان، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

ارشان و آرتان خان جان هدیه های آسمونی

بوستان جوانمردان- یک روز خوب با مادربزرگ مامانی

پسرکم من یک مادربزرگ مهربون دارم که خیلی خیلی دوستش دارم.  چون از بچگی پیش مامان بزرگم بودم، خیلی دوستش دارم.  این علاقه من به تو هم منتقل شده یعنی که خیلی مادربزرگ را دوست داری.  مادربزرگم حدود 90 سالشه. از نظر روحی و هوشی خیلی خیلی خوب مونده اما از نظر جسمی ضعیف شده و خیلی نمی تونه بیرون بره.  به پیشنهاد من، قرار شد یکروز یک جایی توی تهران که پیاده روی زیادی نداشته باشه ببریمش. بوستان جوانمردان با فضای سبز و درختان پر سایه و فضایی باز، جای مناسبی بود. قبل از نهار براش یک آش رشته خوشمزه درست کرده بودم که خیلی لذت برد مادربزرگ خیلی خوشحال بود که به پیک نیک اومده و از بوستان جوانمردان خ...
31 تير 1394

آبشار هفت چشمه- جاده چالوس

امروز می خوام یک جای گردشی خوب نزدیک تهران را بهتون معرفی کنم. آبشار هفت چشمه   این آبشار در اوایل جاده چالوس قرار داره (کیلومتر 17)  حتی به سد کرج هم نمی رسه. یعنی از تهران که به سمت جاده چالوس حرکت کنیم بلافاصله بعد از سه راه ارنگه، رستورانی به نام هفت چشمه قرار دارد. قبلا ممکنه بارها و بارها از جلوی این رستوران رد شده باشید اما نمی دونستید که رودخانه و آبشارهای زیبایی در پشت این رستوران قرار دارد.   ماشین را داخل پارکینگ هفت چشمه پارک کرده و وارد رستوران می شیم.  در ورودی حیاط رستوران یک راه پله به سمت پایین کنار رودخانه قرار داره که برای صبحانه اتراق کردیم. بعد از صبحانه از پله هایی ...
31 تير 1394

پارک آبشار تهران

پسرک سه سال و نیمه من مشغول نشان دادن خطوط موازی و متقاطع با سیخ کباب همه کلی به این حرکات تو میخندیدن.  با اسباب بازی، انگشت ها و هر چیزی که می تونستی، خطوط موازی و متقاطع (یا به قول خودت متگاطع) را نشان می دادی ...
30 تير 1394

تولد مامان فریبا مبارک

اگر می گم که اردیبهشت زیباترین ماه ساله، نه فقط به این دلیله که من متولد اردیبهشتم بلکه بنظرم زیبایی طبیعت توی این ماه محسور کننده است و دلیل مهم دیگه اش این هستش که توی همین ماه زیبا بود که با بابایی ت آشنا شدم.  تولدم مبارک عکس ها را با کمی تأخیر گذاشتم.  روز تولدم اول برای گردش به باغ پرندگان رفته بودیم و بعد از نهار و عصر هنگام یک کیک خریدیم و توی یک پارک زیبا، سه تایی تولدم را جشن گرفتیم.  البته تنها هم نبودیم. خانواده هایی که از کنارمون می گذشتند هم با دیدن کیک، کلی برامون دست زدند و تبریک می گفتند   ...
29 تير 1394

دریاچه خلیج فارس تهران

یکروز خنک که برای گردش به دریاچه خلیج فارس رفته بودیم، مرغان دریایی را دیدیم که با سر و صدا مشغول خوردن نان و پفک هایی بودند که مردم براشون می ریختند.  جالب بود چون قبلا هیچ وقت مرغان دریایی را توی اونجا ندیده بودیم.  البته به محض اینکه مامور پارک از مردم خواست که به پرندگان غذا ندهند، پرندگان هم رفتند ...
29 تير 1394

ارشان و پاتریک

یک روز که مشغول بازی بودی و منم مشغول کار توی خونه بودم، صدا کردی که مامان مامان پاتریک. گفتم چی میگی مامان؟ گفتی منم از این دارم. گفتم چی؟ با دست اشاره به کارتون باب اسفنجی کردی. بازم متوجه نشدم. آخر سر رفتی عروسک پاتریک را که داشتی آوردی و کنار کارتونش گذاشتی و گفتی ببین. کلی خندیدم و تازه متوجه شدم منظورت این بود که عروسک پاتریک را داری.   ...
29 تير 1394