ارشانارشان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره
آرتانآرتان، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

ارشان و آرتان خان جان هدیه های آسمونی

آبشار هفت چشمه- جاده چالوس

امروز می خوام یک جای گردشی خوب نزدیک تهران را بهتون معرفی کنم. آبشار هفت چشمه   این آبشار در اوایل جاده چالوس قرار داره (کیلومتر 17)  حتی به سد کرج هم نمی رسه. یعنی از تهران که به سمت جاده چالوس حرکت کنیم بلافاصله بعد از سه راه ارنگه، رستورانی به نام هفت چشمه قرار دارد. قبلا ممکنه بارها و بارها از جلوی این رستوران رد شده باشید اما نمی دونستید که رودخانه و آبشارهای زیبایی در پشت این رستوران قرار دارد.   ماشین را داخل پارکینگ هفت چشمه پارک کرده و وارد رستوران می شیم.  در ورودی حیاط رستوران یک راه پله به سمت پایین کنار رودخانه قرار داره که برای صبحانه اتراق کردیم. بعد از صبحانه از پله هایی ...
31 تير 1394

پارک آبشار تهران

پسرک سه سال و نیمه من مشغول نشان دادن خطوط موازی و متقاطع با سیخ کباب همه کلی به این حرکات تو میخندیدن.  با اسباب بازی، انگشت ها و هر چیزی که می تونستی، خطوط موازی و متقاطع (یا به قول خودت متگاطع) را نشان می دادی ...
30 تير 1394

تولد مامان فریبا مبارک

اگر می گم که اردیبهشت زیباترین ماه ساله، نه فقط به این دلیله که من متولد اردیبهشتم بلکه بنظرم زیبایی طبیعت توی این ماه محسور کننده است و دلیل مهم دیگه اش این هستش که توی همین ماه زیبا بود که با بابایی ت آشنا شدم.  تولدم مبارک عکس ها را با کمی تأخیر گذاشتم.  روز تولدم اول برای گردش به باغ پرندگان رفته بودیم و بعد از نهار و عصر هنگام یک کیک خریدیم و توی یک پارک زیبا، سه تایی تولدم را جشن گرفتیم.  البته تنها هم نبودیم. خانواده هایی که از کنارمون می گذشتند هم با دیدن کیک، کلی برامون دست زدند و تبریک می گفتند   ...
29 تير 1394

دریاچه خلیج فارس تهران

یکروز خنک که برای گردش به دریاچه خلیج فارس رفته بودیم، مرغان دریایی را دیدیم که با سر و صدا مشغول خوردن نان و پفک هایی بودند که مردم براشون می ریختند.  جالب بود چون قبلا هیچ وقت مرغان دریایی را توی اونجا ندیده بودیم.  البته به محض اینکه مامور پارک از مردم خواست که به پرندگان غذا ندهند، پرندگان هم رفتند ...
29 تير 1394

ارشان و پاتریک

یک روز که مشغول بازی بودی و منم مشغول کار توی خونه بودم، صدا کردی که مامان مامان پاتریک. گفتم چی میگی مامان؟ گفتی منم از این دارم. گفتم چی؟ با دست اشاره به کارتون باب اسفنجی کردی. بازم متوجه نشدم. آخر سر رفتی عروسک پاتریک را که داشتی آوردی و کنار کارتونش گذاشتی و گفتی ببین. کلی خندیدم و تازه متوجه شدم منظورت این بود که عروسک پاتریک را داری.   ...
29 تير 1394

باغ پرندگان تهران

عزیزم اردیبهشت ماه بهترین زمان برای رفتن به باغ پرندگان هستش.  از انجاییکه تو هم خیلی باغ پرندگان را دوست داری، ما هم طبق معمول بردیمت تا از دیدن پرندگان و گلهای زیبا لذت ببری. چقدر از دیدن این پرنده خندیدی. می گفتی مامان دمش کوتاهه و منقارش بلنده، خنده داره.    ...
25 تير 1394

تهران گردی با عمو نوید

عمو نوید چند روزی در تهران مهمان ما بود.  بخاطر کسالت بابایی راننده ما شده بود و ما را از بوشهر به تهران آورد.  در تهران هم چند وقتی بابایی را به دکتر و بیمارستان می برد. آزمایشات زیادی از بابایی انجام شد و نهایتاً گفتند احتمالا ویروسی وارد گوش میانی شده و باعث این سرگیجه ها می شود.  گفتن که حدود 2 ماه باید دارو بخورد تا حالش بهتر بشه.  خدا را شکر بابایی با استراحت و خوردن داروها روز به روز بهتر شد و از نگرانی ما کم شد.  البته در مدت کمی که عمویی پیش ما بود، از گشت و گذار جا نموندیم جمشیدیه بعد از بهبودی نسبی بابایی عمویی به بوشهر برگشت. از عمویی بخاطر ای...
25 تير 1394