ارشانارشان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره
آرتانآرتان، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 2 روز سن داره

ارشان و آرتان خان جان هدیه های آسمونی

خرید خونه جدید- بهمن ماه 1395

1397/3/26 19:12
نویسنده : مامان ارشان
1,262 بازدید
اشتراک گذاری

یک روز که توی اتاق خوابمون ایستاده بودم و توی فکر بودم بابایی اومد و ازم پرسید خانمی به چی داری فکر می کنی؟ یهو از فکر و خیالم بیرون اومدم و گفتم به بی جایی. گفت یعنی چی؟ گفتم خوب با اومدن بچه دوم، واقعا کمبود جا داریم. هر چی فکر می کنم نمیدونم وسایل بچه را کجا جا بدم؟ آخه آپارتمان مون یک خوابه و کمی برامون کوچیک بود.  بابایی گفت دوست داری یک آپارتمان دوخوابه بگیریم و جابجا بشیم؟ با تعجب گفتم: وای توی ماه هفتم بارداری مگه میشه دنبال خونه باشیم؟! خیلی کار سختیه که خونه فعلی مون را بفروشیم و همزمان دنبال خونه جدید بگردیم و اسباب کشی کنیم. گفت مشکلی نیست خونه را می خریم و برای کارها هم کارگر می گیریم. گفتم مگه میشه کار را به کارگر سپرد؟ جمع و جور کردن وسایل و ... را باید خودمون انجام بدیم. کارگر فقط توی جابجایی وسایل کمک میکنه. بقیه ش باید همه را خودم انجام بدم. بابایی گفت خوب خودم هم کمک می کنم و شما فقط نظاره کن و بگو چه کار کنم.

اینم چند تا عکس از خونه نقلی قبلی مون

با اینکه خونه کوچکی بود اما بسیار دلباز و با صفا بود و ما خاطرات خوبی در اون داشتیم

اول فکر کردم فقط در حد صحبت کردنه اما از فردا بابایی وقت گذاشت و شروع به گشتن برای خرید خونه کرد. البته توی همان محل قبلی دنبال خونه جدید می گشت تا خیلی برای من سخت نباشه و سریع تر انجام بشه و ضمنا پولمون هم برسه. خودش روزها دنبال آپارتمان می گشت و از هر کدام خوشش میامد من را می برد تا نظرم را بدم. دو هفته ای گذشت و در این مدت 7-8 تا از اونها را من هم دیدم اما هرکدام یک مشکلی داشت. یکی جاش خوب نبود، یکی از مدلش خوشم نمیامد، یکی دلگیر بود و... . دیگه داشتم کم کم نا امید میشدم اما یک مورد خوب پیدا شد که توی همون کوچه خودمون بود و شرایط بسیار خوبی داشت که ما حتی مجبور نبودیم خونه قبلی مون را با عجله بفروشیم. بلکه با وام خود آپارتمان و رهن دادن آپارتمان قبلی و پس اندازمون میتونستیم یک واحد دو خوابه نوساز بگیریم. اصلا باورم نمی شد. واقعا راست می گن که خدا پول دو چیز را زود می رسونه یکی ازدواج و یکی خرید خونه.

خیلی خوشحال شدم و گذاشتم به حساب پا قدم بچه  توراهیمون.

خدا را شکر که با تولد هر کدام از بچه هامون کلی برکت به زندگیمون وارد میشد.

با تولد ارشان بابایی دکتری قبول شد و خونه دار شدیم. با تولد دومین بچه هم بابایی مدرک دکتری ش را گرفت و خونه و ماشین جدید گرفتیم. واقعا درسته که بچه با رزق و روزی وارد زندگی آدم میشه.

خلاصه خونه را خریدیم و بهمن ماه که من هشت ماهه باردار بودم اسباب کشی کردیم.

سه روز تمام سر پا بودم و به کمک بابایی وسایل را جمع آوری و بسته بندی می کردیم. یکروز هم عزیز جون به کمک مون اومد. روز آخر بود. بابایی هم خونه جدید را نظافت میکرد. روزهای پرکاری بود مخصوصا برای من که دیگه کم کم پا به ماه بودم. اما در عین سختی بسیار شیرین هم بود. چون من کلا آدمی هستم که تغییر را دوست دارم و از یکنواختی زندگی خسته میشم.

بالاخره روز اسباب کشی رسید. بابایی به کمک عمو رسول و عمو سیف و کارگرها وسایل را به خونه جدید منتقل کردند. زن عمو هم برامون نهار درست کرد تا بعد از اسباب کشی خستگی در کنیم.  متاسفانه شب عزیز جون دل درد بدی گرفت.  وقتی بیمارستان بردیمش متوجه شدیم چند وقتی مشکل آپاندیس داشته که موقع اسباب کشی ما عود کرد.  عزیز جون را بستری و عمل کردند و من حسابی دست تنها شدم. وسایل را توی خونه جدید گذاشته بودیم و کم کم جابجا می کردیم و همزمان کنار عزیز جون هم بودیم. خدا را شکر که به خیر گذشت و عزیز بعد از عمل سختی که داشت بالاخره سر پا شد و خونه ما هم آماده شد.

اینم چند تا عکس از خونه جدیدمون

اینم از اتاق پسرها

اینم ارشان خان جان که داره انعکاس تصویر خودش را توی  TV می بینه

بالاخره به امید خدا جابجا شدیم. انشالله روزهای خوبی در خونه جدید در پیش رو داشته باشیم

زنده

پسندها (6)

نظرات (5)

مامان ارشیا و پانیامامان ارشیا و پانیا
26 خرداد 97 22:04
منزل نو مبارک. انشالله که با دل خوش توش زندگی کنید.گل
مامان ارشان
پاسخ
تشکر دوست گلممحبت
مامانمامان
26 خرداد 97 22:08
مبارکههههههههههههههه
مامان ارشان
پاسخ
فدای شما دوست عزیز
مهندس زهرا فرجیمهندس زهرا فرجی
27 خرداد 97 8:31
سلام انشاالله همیشه شاد و خندان ، سلامت باشید
مامان ارشان
پاسخ
مرسی خانم گل. انشالله شما هم سلامت باشید و  شاهد بزرگ شدن امیرحسین گل محبت
عمه فروغعمه فروغ
27 خرداد 97 13:44
مبارک باشه ان شالله روزهای قشنگترا و شادتری رو در خونه جدید  تجربه کنید
مامان ارشان
پاسخ
مرسی عزیزم. انشالله شما هم همیشه شاد باشیدگل
مامان صدرامامان صدرا
27 خرداد 97 15:50
مبارکتون باشه ❤❤❤
مامان ارشان
پاسخ
قربون شما محبت