ارشانارشان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره
آرتانآرتان، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره

ارشان و آرتان خان جان هدیه های آسمونی

این نی نی هم پسره

هفته سیزدهم از بارداریم بود که برای سونوگرافی پیش دکتر دریارام رفتیم. دکتر دریارام همون دکتری هستند که سر بارداریم به ارشان هم پیش ایشون رفته بودم و توی هفته دوازدهم جنسیت ارشان را تشخیص داده بودند. ایشون پزشک خیلی حاذقی هستند. وقتی نوبتمون شد از دکتر اجازه گرفتیم که ارشان هم بیاد داخل و نی نی را ببینه.  ارشان با تعجب به مانیتور نگاه می کرد.  وقتی دکتر گفت که نی نی تون پسره و سالمه. ارشان با تعجب به من نگاه می کرد چون دلش می خواست که بچه دختر باشه.  بعد که اومدیم بیرون به حالت اعتراض میگفت: نمی خوام، دوست داشتم دختر باشه! بابایی بهش توضیح داد که برادر خیلی خوبه. وقتی بزرگ...
20 شهريور 1395

مرداد 95 و مسافرت با خانواده عمه زینب

سلام و صد سلام به گل پسرم وهمه همراهان وبلاگیمون مرداد ماهه و تعطیلات تابستانی. خانواده عمو روح الله و عمه زینب برای تعطیلات به تهران اومدن. البته خانواده عمه زینب یک هفته بعد از عمو اینا اومدن. بازار مهمونی و پیک نیک و مسافرت بر پا بود. آقا ابولفضل به همراه حسن البته من انقدر مشغول پذیرایی شدم که فراموش کردم چند تا عکس از شماها باهم بگیرم و الان که میخواستم وبلاگت را بروز کنم خیلی افسوس خوردم عمو آرش هم همراهشون به تهران اومده بود یک شب خوب با عمو آرش در بوستان آب و آتش همراه آقا حسن در پارک جمشیدیه خانواده عموها با هم به مسافرت ...
5 شهريور 1395

خبر جدید: ارشان بزودی برادر میشه

سلام به همه دوستان روز عید فطر بود که متوجه شدم خدا یک هدیه بزرگ به ما عطا کرده است. بله بعد از یکماه سعادت روزه داری حالا خدا با یک دادن یک هدیه آسمانی ما را خوشحال کرد و ارشان بزودی برادر خواهد شد.  ارشان هم خیلی خوشحاله که صاحب خواهر یا برادری میشه. هر روز صبح که بیدار میشه به نی نی صبح بخیر میگه   در طول روز سعی می کنه به مامان و نی نی کمک کنه. سعی می کنه کم کم کارهاش را خودش انجام بده چون بهش گفتم که بعد از دنیا آمدن نی نی باید مستقل بشی. شبها هم میگه مامان از گوشیت قصه کودکانه بگذار تا من و نی نی بخوابیم. خدا را شکر در سنی هست که آمادگی پذیرش یک بچه بعد از خودش را داره.  ...
7 مرداد 1395

تولد مرسانا (دختر خاله فریده)

تو وجودت واسه من یه معجزست * مثل تو هیچ کجا پیدا نمیشه * روز میلاد قشنگت میمونه * توی تقویم دلم تا همیشه *   مرسانای عزیز روز 11 خرداد 95 از طرف خدا به خانواده هدیه داده شد. تولدت مبارک مرسانای عزیزم. مرسی که با اومدنت حس زیبای خاله شدن را به من هدیه کردی. ...
8 تير 1395

سفر به اردبیل و شمال به همراه آقاجون بوشهری

سلام اوایل خرداد ماه بود که آقای فتحی از دوستان خانوادگی مون زنگ زدند و ما را به استان اردبیل و شهر زیباشون بنام نیـر دعوت کردند.  خیلی هم اصرار داشتند که آقاجون و عزیز بوشهری را هم حتما با خودمون همراه کنیم.  عزیز بوشهری انصراف داد و گفت بخاطر امتحان عموها نمی تونه بیاد اما آقاجون به تهران آمد و در این سفر همراهمون شد.  البته عزیز پری همسفر همیشگی مون هم به اصرار ما همراهمون شد. خرمدره (زنجان) استراحت برای صبحانه از اینکه آقاجون بوشهری همراهمون بود خیلی خوشحال بودم. یاد مسافرت هامون با پدر خودم می افتادم که چه روزهای خوبی با هم داشتیم. حیف که پدرم زود ما را ترک کرد و بزرگ شدن نوه هاش را...
20 خرداد 1395

گل پسرم در باغ پرندگان تهران

پسر قشنگم، بازم فصل زیبای بهار و بازهم ماه خوب اردیبهشت فرا رسیده.  تهران سرسبز و زیبا شده.  حیفه که آدم توی این فصل، سری به باغ و بوستان نزنه. طبق معمول هر سال توی این ماه زیبا به باغ پرندگان رفتیم.  همه جا پر بود از گلهای بسیار زیبا پرندگان آبزی کلی با بابایی به پرندگان نون دادین. پرندگان هم دورتون جمع می شدند و با سر و صدا غذا می خواستند از اینکه اینهمه به پرندگان نزدیک بودی، خیلی لذت می بردی عاشق طاووس ها شده بودی و صدا می کردی ...
18 خرداد 1395

تعطیلات خوب نوروز 95

  سلام به همه دوستان. سال 1395 بر همه مبارک سال 94 به همه خاطرات خوش و ناخوش به پایان رسید و سال جدید شروع شد. انشاءالله سال جدید پر از موفقیت و شادی باشه برای همه ملت ایران   پسرک نازم، طبق معمول هر سال اواخر اسفند راهی بوشهر زادگاه بابایی شدیم تا نوروز را کنار خانواده بابایی باشیم و با انرژی سال نو را آغاز کنیم. اینم یکسری از عکس های نوروزیت شهر پاتاوه در مسیر بوشهر. راستی امسال یک مهمان هم همراهمون بود و اونم جناب خان جان بود که خاله فریده برات عیدی گرفته بود و در تمام طول سفر کنارت بود ارشان خان جان و جناب خان جان کنار رودخا...
18 ارديبهشت 1395